شماره ١٥٣: مرا وصلى نمى بايد من و هجر و ملال خود

غزلستان :: وحشی بافقی :: غزلیات

افزودن به مورد علاقه ها
مرا وصلى نمى بايد من و هجر و ملال خود
صلا زن هر که را خواهى تو دانى و وصال خود
نخواهد بود حال هيچ عاشق همچو حال من
تو گر خود را گذارى با تقاضاى جمال خود
ز من شرمنده اى از بسکه کردى جور مى دانم
ز پرکارى زمن پنهان نمايى انفعال خود
زبان خوبست اما بى زبانى چون زبان من
که گردد لال هر گه شرح بايد کرد حال خود
کدام از من بهند اين پاک دامان عاشقان تو
قرارى داده خواهى بود ما را در خيال خود
چه يارى خوب پيدا کرد نزديکست کز غصه
به دست خود کنم اين چشم و سازم پايمال خود
نمى گفتم مشو پروانه شمع رخش وحشى
چو نشنيدى نصيحت اين زمان مى سوز بال خود



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید