شماره ١٣: منع مهر غير نتوان کرد يار خويش را

غزلستان :: وحشی بافقی :: غزلیات

افزودن به مورد علاقه ها
منع مهر غير نتوان کرد يار خويش را
هر که باشد، دوست دارد دوستار خويش را
هر نگاهى از پى کاريست بر حال کسى
عشق مى داند نکو آداب کار خويش را
غير گو از من قياس کار کن اين عشق چيست
مى کند بيچاره ضايع روزگار خويش را
صيد ناوک خورده خواهد جست، ما خود بسمليم
اى شکار افکن بتاز از پى شکار خويش را
با تو اخلاصم دگر شد بسکه ديدم نقض عهد
من که در آتش نگردانم عيار خويش را
باده اين شيشه بيش از ساغر اغيار نيست
بشکنيم از جاى ديگر ما خمار خويش را
کار رفت از دست ،وحشى پاى بستى کن ز صبر
اين بناى طاقت نااستوار خويش را



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید