شماره ٣٨٤: چه خوش بودى دلا گر روى او هرگز نمى ديدى

غزلستان :: وحشی بافقی :: غزلیات

افزودن به مورد علاقه ها
چه خوش بودى دلا گر روى او هرگز نمى ديدى
جفاهاى چنين از خوى او هرگز نمى ديدى
سخن هايى که در حق تو سر زد از رقيب من
گرت مى بود دردى سوى او هرگز نمى ديدى
بدين بد حالى افکندى مرا اى چشم تر آخر
چه بودى گر رخ نيکوى او هرگز نمى ديدى
ز اشک نااميدى کاش اى دل کور مى گشتى
که زينسان غير را پهلوى او هرگز نمى ديدى
ترا سد کوه محنت کاشکى پيش آمدى وحشى
که مى مردى و راه کوى او هرگز نمى ديدى



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید