شماره ٣٢٢: به دل ديرين بنايى بود کندم

غزلستان :: وحشی بافقی :: غزلیات

افزودن به مورد علاقه ها
به دل ديرين بنايى بود کندم
به جاى او ز نو طرحى فکندم
خريدارانه چشمى ديد سويم
نگفت اما هنوز از چون و چندم
قبولى زان نگه مى يابم اى بخت
بسوزان بهر چشم بد سپندم
نگهبانت به سوى فتنه و ناز
فريبم مى دهند و مى برندم
ره پر تيغ و تير غمزه پيش است
خداوندا نگه دار از گزندم
برو وحشى تو صيد زلف او باش
که من جاى دگر سر در کمندم



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید