اى مدعى از طعن تو ما را چه ملالست
بارد و قبول تو چه نقص و چه کمالست
گيرم که جهان آتش سوزنده بگيرد
بى آب شود جوهر ياقوت محالست
اينجا سر بازارچه لعل فروشيست
مگشا سر صندوق که پر سنگ و سفالست
مارا به هما دعوى پرواز بلند است
بارى تو چه مرغى و کدامت پر و بالست
با بلبل خوش لهجه اين باغ چه لافد
سوسن به زبان آورى خويش که لالست
خوش باشد اگر هست کسى را سر پيکار
ناورد گه ما سر ميدان خيالست
خاموش نشين وحشى اگر صاحب حالى
کاينها که تو گفتى و شنيدى همه قالست