غزل شماره ۲۸۹۶

غزلستان :: مولوی :: دیوان شمس - غزلیات
مشاهده برنامه «دیوان شمس» در فروشگاه اپل


افزودن به مورد علاقه ها
قره العین منی ای جان بلی
ماه بدری گرد ما گردان بلی
صد هزاران آفرین بر روی تو
می‌فرستد حوری و رضوان بلی
ای چراغ و مشعله هفت آسمان
خاكیان را آمدی مهمان بلی
از كمال رحمت و شاهنشهی
گنج آید جانب ویران بلی
سرو رحمت چون خرامان شد به باغ
یابد ابلیس لعین ایمان بلی
چون شكستی شیشه درویش را
واجب آید دادن تاوان بلی
ملك بخشد مالك الملك از كرم
علم بخشد علم القرآن بلی
آفتابی چون ز مشرق سر زند
ذره‌ها آیند در جولان بلی
جاء ربك و الملائك چون رسید
هر محال اكنون شود امكان بلی
در فتوح فتحت ابوابها
گرددت دشوارها آسان بلی
امشب ای دلدار خواب آلود من
خواب را رانی ز نرگسدان بلی
چشم نرگس چون به ترك خواب گفت
بر خورد از فرجه بستان بلی
مغز خود را چون ز غفلت پاك روفت
بو برد از گلبن و ریحان بلی
روز تا شب مست و شب تا روز مست
سخت شیرین باشد این دوران بلی
بلبلا بر منبر گلبن بگو
هست محسن درخور احسان بلی
چون فزون شد اشتهای مستمع
سنگ آرد منطق لقمان بلی
از دیار مصر مر یعقوب را
ریح یوسف شد سوی كنعان بلی
گر خمش باشی و سر پنهان كنی
سر شود پیدا از آن سلطان بلی
خامشی صبر آمد و آثار صبر
هر فرج را می‌كشد از كان بلی

آسانآسمانآفرینامانبستانبلبلخرامانخوابدرویشدورانرحمتسلطانشیرینصبرمستمشرقنرگسپنهانچراغچشم


مشاهده برنامه در فروشگاه اپل


اشعار مرتبط



نظرات نوشته شده



نظر بدهید