آمد بهار ای دوستان منزل سوی بستان كنیم
گرد غریبان چمن خیزید تا جولان كنیم
امروز چون زنبورها پران شویم از گل به گل
تا در عسل خانه جهان شش گوشه آبادان كنیم
آمد رسولی از چمن كاین طبل را پنهان مزن
ما طبل خانه عشق را از نعرهها ویران كنیم
بشنو سماع آسمان خیزید ای دیوانگان
جانم فدای عاشقان امروز جان افشان كنیم
زنجیرها را بردریم ما هر یكی آهنگریم
آهن گزان چون كلبتین آهنگ آتشدان كنیم
چون كوره آهنگران در آتش دل می دمیم
كهن دلان را زین نفس مستعمل فرمان كنیم
آتش در این عالم زنیم وین چرخ را برهم زنیم
وین عقل پابرجای را چون خویش سرگردان كنیم
كوبیم ما بیپا و سر گه پای میدان گاه سر
ما كی به فرمان خودیم تا این كنیم و آن كنیم
نی نی چو چوگانیم ما در دست شه گردان شده
تا صد هزاران گوی را در پای شه غلطان كنیم
خامش كنیم و خامشی هم مایه دیوانگیست
این عقل باشد كتشی در پنبه پنهان كنیم