غزل شماره ۲۳۲۱

غزلستان :: مولوی :: دیوان شمس - غزلیات

افزودن به مورد علاقه ها
ای دل به كجایی تو آگاه هیی یا نه
از سر تو برون كن هی سودای گدایانه
در بزم چنان شاهی در نور چنان ماهی
خط در دو جهان دركش چه جای یكی خانه
در دولت سلطانی گر یاوه شود جانی
یك جان چه محل دارد در خدمت جانانه
گر جان بداندیشت گوید بد شه پیشت
ده بر دهن او زن تا كم كند افسانه
یك دانه به یك بستان بیع است بده بستان
و آن گاه چو سرمستان می‌گو كه زهی دانه
شاهی نگری خندان چون ماه و دو صد چندان
بی‌ناز خوشاوندان بی‌زحمت بیگانه
شمس الحق تبریزی آن كو به تو بازآید
آن باز بود عرشی بر عرش كند لانه

افسانهبزمبستانتبریزجانانجهانخندانخوشادولتسلطانسوداعرشمست


مشاهده برنامه در فروشگاه اپل


اشعار مرتبط



نظرات نوشته شده



نظر بدهید