غزل شماره ۲۳۲۰

غزلستان :: مولوی :: دیوان شمس - غزلیات

افزودن به مورد علاقه ها
بی‌برگی بستان بین كمد دی دیوانه
خوبان چمن رفتند از باغ سوی خانه
زردی رخ بستان كز فرقت آن خوبان
بستان شده گورستان زندان شده كاشانه
تركان پری چهره نك عزم سفر كردند
یك یك به سوی قشلق از غارت بیگانه
كی باشد كاین تركان از قشلق بازآیند
چون گنج بدید آید زین گوشه ویرانه
كی باشد كاین مستان آیند سوی بستان
سرسبز و خوش و حیران رقصان شده مستانه
ز انبار تهی گردد پر گردد پیمانه
آن عالم انبار است وین عالم پیمانه
پیمانه چو شد خالی ز انبار بباید جست
ز انبار نهان كان جا پوسیده نشد دانه

بستانحیراندیوانهرقصمستویرانهپیمانچمنچهره


مشاهده برنامه در فروشگاه اپل


اشعار مرتبط



نظرات نوشته شده



نظر بدهید