غزل شماره ۱۱۶۱

غزلستان :: مولوی :: دیوان شمس - غزلیات

افزودن به مورد علاقه ها
مطربا عیش و نوش از سر گیر
یك دو ابریشمك فروتر گیر
ننگ بگذار و با حریف بساز
جنگ بگذار جام و ساغر گیر
لطف گل بین و جرم خار مبین
جعد بگشا و مشك و عنبر گیر
فربه از توست آسمان و زمین
این یك استاره را تو لاغر گیر
داروی فربهی خلق تویی
فربهش كن چو خواهی و برگیر
خرمش كن به یك شكرخنده
شكری را ز مصر كمتر گیر
بخت و اقبال خاك پای تواند
هر چه می‌بایدت میسر گیر
چونك سعد و ظفر غلام تواند
دشمنت را هزار لشكر گیر
ای دل ار آب كوثرت باید
آتش عشق را تو كوثر گیر
گر غلامی قیصرت باید
بنده‌اش را قباد و قیصر گیر
هر كه را نبض عشق می‌نجهد
گر فلاطون بود تواش خر گیر
هر سری كو ز عشق پر نبود
آن سرش را ز دم مأخر گیر
هین مگو راز شمس تبریزی
مكن اسپید و جام احمر گیر

آتشآسماناقبالبختتبریزجامجعدحریفخندهزمینساغرطربعشقعیشقبادقیصرلطفمطرب


مشاهده برنامه در فروشگاه اپل


اشعار مرتبط



نظرات نوشته شده



نظر بدهید