ساقیا این می از انگور كدامین پشتهست
كه دل و جان حریفان ز خمار آغشتهست
خم پیشین بگشا و سر این خم بربند
كه چو زهرست نشاط همگان را كشتهست
بند این جام جفا جام وفا را برگیر
تا نگویند كه ساقی ز وفا برگشتهست
درده آن باده اول كه مبارك بادهست
مگسل آن رشته اول كه مبارك رشتهست
صد شكوفه ز یكی جرعه بر این خاك ز چیست
تا چه عشقست كه اندر دل ما بسرشتهست
بر در خانه دل این لگد سخت مزن
هان كه ویران شود این خانه دل یك خشتهست
بادهای ده كه بدان باده بلا واگردد
مجلسی ده پر از آن گل كه خدایش كشتهست
تا همه مست شویم و ز طرب سجده كنیم
پیش نقشی كه خدایش به خودی بنوشتهست