غزلستان
فال حافظ
جستجو
پربینندهترینها
ورود
مشاهده در یوتیوب
برای دریافت فال حافظ عضو کانال یوتیوب ما شوید
غزل شماره ۲۷۶۶
غزلستان
::
مولوی
::
دیوان شمس - غزلیات
افزودن به مورد علاقه ها
ای بیتو محال جان فزایی
وی در دل و جان ما كجایی
گر نیم شبی زنان و گویان
سرمست ز كوی ما درآیی
جان پیش كشیم و جان چه باشد
آخر نه تو جان جان مایی
در بام فلك درافتد آتش
گر بر سر بام خود برآیی
با روی تو كیست قرص خورشید
تا لاف زند ز روشنایی
هم چشمی و هم چراغ ما را
هم دفع بلا و هم بلایی
در دیده ناامید هر دم
ای دیده دل چه مینمایی
ای بلبل مست از فغانت
میآید بوی آشنایی
مینال كه ناله مرهم آمد
بر زخم جراحت جدایی
تا كشف شود ز ناله تو
چیزی ز حقیقت خدایی
آتش
آشنا
امید
بلبل
حقیقت
خدا
خورشید
دیده
راحت
مرهم
مست
چراغ
چشم
قبلی
بعدی
مشاهده برنامه در فروشگاه اپل
اشعار مرتبط
امروز خوشم با تو جان تو و فردا هم
بیا ای یار كامروز آن مایی
ای یوسف خوش نام ما خوش میروی بر بام ما
هم نظری هم خبری هم قران را قمری
ای یار قلندردل دلتنگ چرایی تو
نظرات نوشته شده
اولین نفر برای نظر دادن باشید و نظرتان را در مورد این شعر از طریق فرم زیر ارسال کنید.
نظر بدهید
نظر:
ارسال کننده:
ارسال