غزلستان
فال حافظ
جستجو
پربینندهترینها
ورود
مشاهده در یوتیوب
برای دریافت فال حافظ عضو کانال یوتیوب ما شوید
غزل شماره ۲۷۶۰
غزلستان
::
مولوی
::
دیوان شمس - غزلیات
افزودن به مورد علاقه ها
با دل گفتم چرا چنینی
تا چند به عشق همنشینی
دل گفت چرا تو هم نیایی
تا لذت عشق را ببینی
گر آب حیات را بدانی
جز آتش عشق كی گزینی
ای گشته چو باد از لطافت
پرباد شده چو ساتگینی
چون آب تو جان نقشهایی
چون آینه حسن را امینی
هر جان خسیس كان ندارد
میپندارد كه تو همینی
ای آنك تو جان آسمانی
هر چند به صورت از زمینی
ای خرد شكسته همچو سرمه
تو سرمه دیده یقینی
ای لعل تو از كدام كانی
در حلقه درآ كه خوش نگینی
ای از تو خجل هزار رحمت
آن دم كه چو تیغ پر ز كینی
شمس تبریز صورتت خوش
و اندر معنی چه خوش معینی
آتش
آسمان
آینه
تبریز
تیغ
حلقه
حیات
دیده
رحمت
زمین
عشق
لعل
نگین
همنشین
یقین
قبلی
بعدی
مشاهده برنامه در فروشگاه اپل
اشعار مرتبط
نمیگفتی مرا روزی كه ما را یار غاری تو
ای آن كه مر مرا تو به از جان و دیدهای
به چه روی پشت آرم به كسی كه از گزینی
منگر به هر گدایی كه تو خاص از آن مایی
ای بگرفته از وفا گوشه كران چرا چرا
نظرات نوشته شده
اولین نفر برای نظر دادن باشید و نظرتان را در مورد این شعر از طریق فرم زیر ارسال کنید.
نظر بدهید
نظر:
ارسال کننده:
ارسال