زن، زندگی، آزادی

غزل شماره ۲۰۷۵

غزلستان :: مولوی :: دیوان شمس - غزلیات
مشاهده برنامه «دیوان شمس» در فروشگاه اپل


افزودن به مورد علاقه ها
توی كه بدرقه باشی گهی گهی رهزن
توی كه خرمن مایی و آفت خرمن
هزار جامه بدوزی ز عشق و پاره كنی
و آنگهان بنویسی تو جرم آن بر من
تو قلزمی و دو عالم ز توست یك قطره
قراضه‌ای است دو عالم تویی دو صد معدن
تو راست حكم كه گویی به كور چشم گشا
سخن تو بخشی و گویی كه گفت آن الكن
بساختی ز هوس صد هزار مقناطیس
كه نیست لایق آن سنگ خاص هر آهن
مرا چو مست كشانی به سنگ و آهن خویش
مرا چه كار كه من جان روشنم یا تن
تو باده‌ای تو خماری تو دشمنی و تو دوست
هزار جان مقدس فدای این دشمن
تو شمس دین به حقی و مفخر تبریز
بهار جان كه بدادی سزای صد بهمن

بادهبهاربهمنتبریزجامخرمنخماردوستسخنطرهعشقمستهوسچشم


مشاهده برنامه در فروشگاه اپل


اشعار مرتبط



نظرات نوشته شده



نظر بدهید





جهت دریافت روزانه فال حافظ به صفحه تلگرام غزلستان بپیوندید:

     


© استفاده از مطالب سایت غزلستان در جهت نشر شعر و غزل فارسی توصیه می شود.