غزل شماره ۱۶۱۷

غزلستان :: مولوی :: دیوان شمس - غزلیات

افزودن به مورد علاقه ها
بت بی‌نقش و نگارم جز تو یار ندارم
تویی آرام دل من مبر ای دوست قرارم
ز جفای تو حزینم جز عشقت نگزینم
هوسی نیست جز اینم جز از این كار ندارم
تو به رخسار چو ماهی چه لطیفی و چه شاهی
تو مرا پشت و پناهی ز تو آراسته كارم
جز عشقت نپذیرم جز زلف تو نگیرم
كه در این عهد چو تیرم كه بر این چنگ چو تارم
تن ما را همه جان كن همه را گوهر كان كن
ز طرب چشمه روان كن به سوی باغ و بهارم

بهارجفادوستزلفطربعشقنگارهوسچشمچشمهچنگگوهر


مشاهده برنامه در فروشگاه اپل


اشعار مرتبط



نظرات نوشته شده



نظر بدهید