غزل شماره ۱۱۶۷

غزلستان :: مولوی :: دیوان شمس - غزلیات

افزودن به مورد علاقه ها
مست توام نه از می و نه از كوكنار
وقت كنارست بیا گو كنار
برجه مستانه كناری بگیر
چون شجر و باد به وقت بهار
شاخ تر از باد كناری چو یافت
رقص درآمد چو من بی‌قرار
این خبر افتاد به خوبان غیب
تا برسیدند هزاران نگار
لاله رخ افروخته از كه رسید
سنبله پا به گل از مرغزار
سوسن با تیغ و سمن با سپر
سبزه پیادست و گل تر سوار
فندق و خشخاش به دست آمده
نعنع و حلبو به لب جویبار
جدول هر گونه حویجی جدا
تا مددی یابد از یار یار
كرده دكان‌ها همه حلواییان
پرشكر و فستق از بهر كار
میوه فروشان همه با طبل‌ها
بر سر هر پشته فشانده ثمار
لیك ز گل گوی كه همرنگ اوست
جمله ز بو گو كه پریست یار
بلبل و قمری و دو صد نوع مرغ
جانب باغ آمده قادم یزار
می‌زندم نرگس چشمك خموش
خطبه مرغان چمن گوش دار

بلبلبهارتیغخموشرقصسبزهسمنسنبلسوسنلالهمستنرگسنگارچشمچمن


مشاهده برنامه در فروشگاه اپل


اشعار مرتبط



نظرات نوشته شده



نظر بدهید