غزل شماره ۱۱۶۵

غزلستان :: مولوی :: دیوان شمس - غزلیات

افزودن به مورد علاقه ها
میر خرابات تویی ای نگار
وز تو خرابات چنین بی‌قرار
جمله خرابات خراب تواند
جمله اسرار ز توست آشكار
جان خراباتی و عمر عزیز
هین كه بشد عمر چنین هوشیار
جان و جهان جان مرا دست گیر
چشم جهان حرف مرا گوش دار
خاك كفت چشم مرا توتیاست
وعده تو گوش مرا گوشوار
خمر كهن بر سر عشاق ریز
صورت نو در دل مستان نگار
ساغر بازیچه فانی ببر
ساغر مردانه ما را بیار
آتش می بر سر پرهیز ریز
وای بر آن زاهد پرهیزكار
حق چو شراب ازلی دردهد
مرد خورد باده حق مردوار
پرورش جان به سقاهم بود
از می و از ساغر پروردگار

آتشاسراربادهجهانخراباتساغرشرابعشاقفانیمستنگارچشم


مشاهده برنامه در فروشگاه اپل


اشعار مرتبط



نظرات نوشته شده



نظر بدهید