غزل شماره ۱۰۱۰

غزلستان :: مولوی :: دیوان شمس - غزلیات
مشاهده برنامه «دیوان شمس» در فروشگاه اپل


افزودن به مورد علاقه ها
من رای درا تلالا نوره وسط الفاد
بیننا و بینه قبل التجلی الف واد
جاء من یحیی الموات و الرمیم و الرفات
ایها الاموات قوموا و ابصروا یوم التناد
طارت الكتب الكرام من كرام كاتبین
ایقظوا من غفله ثم انشروا للاجهتاد
جاء نا میزاننا كی تختبر اوزاننا
ربنا اصلح شأننا اوجد به عفو یا جواد
اضحكوا بعد البكا یا نعم هذ المشتكا
قد خرجتم من حجاب و انتبهتم من رقاد
پارسی گوییم شاها آگهی خود از فاد
ماه تو تابنده باد و دولتت پاینده باد
هر ملولی كه تو را دید و خوش و تازه نشد
آب نابش تیره باد و آتشش بادا رماد
خوابناكی كه صباحت دید وز جا برنجست
چشم بختش خفته بادا تا الی یوم المعاد

آتشبختحجابخوابدولتصباصباحملولچشم


مشاهده برنامه در فروشگاه اپل


اشعار مرتبط



نظرات نوشته شده



نظر بدهید