غزل شماره ۸۱۹

غزلستان :: مولوی :: دیوان شمس - غزلیات

افزودن به مورد علاقه ها
اندك اندك جمع مستان می‌رسند
اندك اندك می پرستان می‌رسند
دلنوازان نازنازان در ره اند
گلعذاران از گلستان می‌رسند
اندك اندك زین جهان هست و نیست
نیستان رفتند و هستان می‌رسند
جمله دامن‌های پرزر همچو كان
از برای تنگدستان می‌رسند
لاغران خسته از مرعای عشق
فربهان و تندرستان می‌رسند
جان پاكان چون شعاع آفتاب
از چنان بالا به پستان می‌رسند
خرم آن باغی كه بهر مریمان
میوه‌های نو زمستان می‌رسند
اصلشان لطفست و هم واگشت لطف
هم ز بستان سوی بستان می‌رسند

بستانجهاندامندستاندلنوازعشقلطفمستگلستان


مشاهده برنامه در فروشگاه اپل


اشعار مرتبط



نظرات نوشته شده



نظر بدهید