هر چه آن خسرو كند شیرین كند
چون درخت تین كه جمله تین كند
هر كجا خطبه بخواند بر دو ضد
همچو شیر و شهدشان كابین كند
با دم او میرود عین الحیات
مرده جان یابد چو او تلقین كند
مرغ جانها با قفصها برپرند
چونك بنده پروری آیین كند
عالمی بخشد به هر بنده جدا
كیست كو اندر دو عالم این كند
گر به قعر چاه نام او بری
قعر چه را صدر علیین كند
من بر آنم كه شكرریزی كنم
از شكر گر قسم من تعیین كند
كافری گر لاف عشق او زند
كفر او را جمله نور دین كند
خار عالم در ره عاشق نهاد
تا كه جمله خار را نسرین كند
تو نمیدانی كه هر كه مرغ اوست
از سعادت بیضهها زرین كند
بس كنم زین پس نهان گویم دعا
كی نهان ماند چو شه آمین كند