چون نمایی آن رخ گلرنگ را
از طرب در چرخ آری سنگ را
بار دیگر سر برون كن از حجاب
از برای عاشقان دنگ را
تا كه دانش گم كند مر راه را
تا كه عاقل بشكند فرهنگ را
تا كه آب از عكس تو گوهر شود
تا كه آتش واهلد مر جنگ را
من نخواهم ماه را با حسن تو
وان دو سه قندیلك آونگ را
من نگویم آینه با روی تو
آسمان كهنه پرزنگ را
دردمیدی و آفریدی باز تو
شكل دیگر این جهان تنگ را
در هوای چشم چون مریخ او
ساز ده ای زهره باز آن چنگ را