غزل شماره ۳۱۹۰

غزلستان :: مولوی :: دیوان شمس - غزلیات

افزودن به مورد علاقه ها
سلب‌العشق فادی، حصل‌الیوم مرادی
بزن ای مطرب عارف، كه زهی دولت و شادی
اذن‌العشق تعالوا، لتذوقوا و تنالوا
هله ای مژده شیرین، چه نسیمی و چه بادی!
كتب‌الروح سراحی الكاس صیاحی
ز تو اندر دورانم، كه ره دور گشادی
لخلیلی دورانی، لحبیبی سیرانی
چو جهت نیست خدا را، چه روم سوی بوادی؟!
نه كه بر كعبه‌ی اعظم دورانست و طوافی؟
دورانی و طوافی لك، یا اهل ودادی
فتح‌العشق رواقا فاجیبوه سباقا
هله در گلشن جان رو، چو مریدی و مرادی
لتری فیه خمورا، و نشاطا و سرورا
كه چنان عیش ندیدی تو از آن روز كه زادی
انا قصرت كلامی، فتفضل بتمامی
بگشا شرح محبت هله بر رغم اعادی

خدادوراندولتسرورشیرینطربعشقعیشلیلیمطربمژدهنسیمنشاطگلشن


مشاهده برنامه در فروشگاه اپل


اشعار مرتبط



نظرات نوشته شده



نظر بدهید