ای ساقی باده معانی
درده تو شراب ارغوانی
زان باده پیر تلخ پاسخ
بفزای حلاوت جوانی
در بزم سرای شاه جانان
نظاره شاهدان جانی
جانها بینی چو روز روشن
از لذت عشرت شبانی
بینی كه جهان به حیرت آید
در حلقه خلق آن جهانی
مه را ز فلك فروفرستد
در مجلسشان به ارمغانی
و آن زهره نوای خوش برآورد
كو مطرب كیست آسمانی
اینها به همند و ما به خلوت
با دلبر خوب پرمعانی
رخ بر رخ ما نهاد آن شه
و آن باقی را تو خود بدانی
آن شاه كیست شمس تبریز
آن خسرو ملك بینشانی