غزل شماره ۲۵۷۹

غزلستان :: مولوی :: دیوان شمس - غزلیات

افزودن به مورد علاقه ها
با هر كی تو درسازی می‌دانك نیاسایی
زیر و زبرت دارم زیرا كه تو از مایی
تا تو نشوی رسوا آن سر نشود پیدا
كان جام نیاشامد جز عاشق رسوایی
بردار صراحی را بگذار صلاحی را
آن جام مباحی را دركش كه بیاسایی
در حلقه آن مستان در لاله و در بستان
امروز قدح بستان ای عاشق فردایی
بر رسم زبردستی می‌كن تو چنین مستی
تا بگذری از هستی ای سخره هرجایی
سرفتنه اوباشی همخرقه قلاشی
در مصر نمی‌باشی تا جمله شكرخایی
شمس الحق تبریزی جان را چه شكر ریزی
جز با تو نیارامد جان‌های مصفایی

بستانتبریزجامحلقهخرقهصراحیصلاحعاشققدحلالهمستهستی


مشاهده برنامه در فروشگاه اپل


اشعار مرتبط



نظرات نوشته شده



نظر بدهید