غزلستان
فال حافظ
جستجو
پربینندهترینها
ورود
با Lexingo کلمات انگلیسی یاد بگیرید
Lexingo
امتیاز بگیرید و رقابت کنید
غزل شماره ۱۹۲۱
غزلستان
::
مولوی
::
دیوان شمس - غزلیات
افزودن به مورد علاقه ها
ای ساقی و دستگیر مستان
دل را ز وفای مست مستان
ای ساقی تشنگان مخمور
بس تشنه شدند می پرستان
از دست به دست می روان كن
بر دست مگیر مكر و دستان
سررشته نیستی به ما ده
در حسرت نیستند هستان
چون قیصر ما به قیصریهست
ما را منشان به آبلستان
هر جا كه می است بزم آن جاست
هر جا كه وی است نك گلستان
یك جام برآر همچو خورشید
عالی كن از آن نهال پستان
دیدار حق است ممنان را
خوارزم نبیند و دهستان
منكر ز برای چشم زخمت
همچو سر خر میان بستان
گر در دل او نمینشیند
خوش در دل ما نشسته است آن
بزم
بستان
جام
خورشید
دستان
ساقی
قیصر
مخمور
مست
وفا
چشم
گلستان
قبلی
بعدی
مشاهده برنامه در فروشگاه اپل
اشعار مرتبط
عشق شمس حق و دین كان گوهر كانی است آن
بیا ای مونس جانهای مستان
ای یوسف خوش نام ما خوش میروی بر بام ما
به جان تو ای طایی كه سوی ما بازآیی
جانا قبول گردان این جست و جوی ما را
نظرات نوشته شده
اولین نفر برای نظر دادن باشید و نظرتان را در مورد این شعر از طریق فرم زیر ارسال کنید.
نظر بدهید
نظر:
ارسال کننده:
ارسال