دوش چه خوردهای بگو ای بت همچو شكرم
تا همه عمر بعد از این من شب و روز از آن خورم
ای كه ابیت گفتهای هر شب عند ربكم
شرح بده از آن ابا بیشتر ای پیمبرم
گر تو ز من نهان كنی شعشعه جمال تو
نوبت ملك می زند ای قمر مصورم
لذت نامههای تو ذوق پیامهای تو
می نرود سوی لبم سخت شدهست در برم
لابه كنم كه هی بیا درده بانگ الصلا
او كتف این چنین كند كه به درونه خوشترم
گشت فضای هر سری میل دل و میسرش
شكر كه عشق شد همه میل دل و میسرم
گفتم عشق را شبی راست بگو تو كیستی
گفت حیات باقیم عمر خوش مكررم
گفتمش ای برون ز جا خانه تو كجاست گفت
همره آتش دلم پهلوی دیده ترم
رنگرزم ز من بود هر رخ زعفرانیی
چست الاقم و ولی عاشق اسب لاغرم
غازه لالهها منم قیمت كالهها منم
لذت نالهها منم كاشف هر مسترم
او به كمینه شیوهای صد چو مرا ز ره برد
خواجه مرا تو ره نما من به چه از رهش برم
چرخ نداش می كند كز پی توست گردشم
ماه نداش می كند كز رخ تو منورم
عقل ز جای می جهد روح خراج می دهد
سر به سجود می رود كز پی تو مدورم
من كه فضول این دهم وز فن خویش فربهم
ز آتش آفتاب او آب شدهست اكثرم
بس كن ای فسانه گو سیر شدم ز گفت و گو
تا به سخن درآید آنك مست شدهست از او سرم