غزل شماره ۱۳۵۱

غزلستان :: مولوی :: دیوان شمس - غزلیات

افزودن به مورد علاقه ها
شد پی این لولیان در حرم ذوالجلال
چشمه و سبزه مقام شوخی و دزدی حلال
رهزنی آن كس كند كو نشناسد رهی
خانه دغل او بود كو نشناسد جمال
اهل جهان عنكبوت صید همه خرمگس
هیچ از ایشان مگو تام نگیرد ملال
دزد نهان خانه را شاهد و غماز كیست
چهره چون زعفران اشك چو آب زلال
اشك چرا می‌دود تا بكشد آتشی
زرد چرا می‌شود تا بكند وصف حال
اشك و رخ عاشقان می‌كشدت كه بیا
پیشگه عشق رو خیز ز صف نعال
زردی رخ آینه‌ست سرخی معشوق را
اشك رقم می‌كشد بر صحف خط و خال
این همه خوبی و كش بر رخ خاك حبش
تافته از ماه غیب پرتو نور كمال
صبر كن این یك دو روز با همه فر و فروز
بازرود سوی اصل بازكند اتصال

آتشآینهجهانسبزهشاهدشوخیشوقصبرعاشقعشقغمازمعشوقچشمچشمهچهره


مشاهده برنامه در فروشگاه اپل


اشعار مرتبط



نظرات نوشته شده



نظر بدهید