غزل شماره ۸۴۹

غزلستان :: مولوی :: دیوان شمس - غزلیات

افزودن به مورد علاقه ها
ای آن كه از عزیزی در دیده جات كردند
دیدی كه جمله رفتند تنها رهات كردند
ای یوسف امانت آخر برادرانت
بفروختندت ارزان و اندك بهات كردند
آن‌ها كه این جهان را بس بی‌وفا بدیدند
راه اختیار كردند ترك حیات كردند
بسیار خصم داری پنهان و می‌نبینی
كاین جمله حیله كردی ویشانت مات كردند
شاهان كه نابدیدند چون حال تو بدیدند
از مهر و از عنایت جمله دعات كردند
با ساكنان سینه بنشین كه اهل كینه
مانند طفل دینه بی‌دست و پات كردند
آن‌ها نهفتگانند وین‌ها كه اهل رازند
از رنگ همچو چنگی باری دوتات كردند
اندیشه كن از آن‌ها كاندیشه‌هات دانند
كم جو وفا از این‌ها چون بی‌وفات كردند

اماناندیشهجهانحیاتدعادیدهسینهوفاپنهانچنگ


مشاهده برنامه در فروشگاه اپل


اشعار مرتبط



نظرات نوشته شده



نظر بدهید