كاری نداریم ای پدر جز خدمت ساقی خود
ای ساقی افزون ده قدح تا وارهیم از نیك و بد
هر آدمی را در جهان آورد حق در پیشهای
در پیشهای بیپیشگی كردست ما را نام زد
هر روز همچون ذرهها رقصان به پیش آن ضیا
هر شب مثال اختران طواف یار ماه خد
كاری ز ما گر خواهدی زین باده ما را ندهدی
اندر سری كاین میرود او كی فروشد یا خرد
سرمست كاری كی كند مست آن كند كه میكند
باده خدایی طی كند هر دو جهان را تا صمد
مستی باده این جهان چون شب بخسپی بگذرد
مستی سغراق احد با تو درآید در لحد
آمد شرابی رایگان زان رحمت ای همسایگان
وان ساقیان چون دایگان شیرین و مشفق بر ولد
ای دل از این سرمست شو هر جا روی سرمست رو
تو دیگران را مست كن تا او تو را دیگر دهد
هر جا كه بینی شاهدی چون آینه پیشش نشین
هر جا كه بینی ناخوشی آیینه دركش در نمد
میگرد گرد شهر خوش با شاهدان در كش مكش
میخوان تو لااقسم نهان تا حبذا هذا البلد
چون خیره شد زین می سرم خامش كنم خشك آورم
لطف و كرم را نشمرم كان درنیاید در عدد