سماع آرام جان زندگانیست
كسی داند كه او را جان جانست
كسی خواهد كه او بیدار گردد
كه او خفته میان بوستانست
ولیك آن كو به زندان خفته باشد
اگر بیدار گردد در زیانست
سماع آن جا بكن كان جا عروسیست
نه در ماتم كه آن جای فغانست
كسی كو جوهر خود را ندیدهست
كسی كان ماه از چشمش نهانست
چنین كس را سماع و دف چه باید
سماع از بهر وصل دلستانست
كسانی را كه روشان سوی قبلهست
سماع این جهان و آن جهانست
خصوصا حلقهای كاندر سماعند
همیگردند و كعبه در میانست
اگر كان شكر خواهی همان جاست
ور انگشت شكر خود رایگانست