غزلستان
فال حافظ
جستجو
پربینندهترینها
ورود
مشاهده در یوتیوب
برای دریافت فال حافظ عضو کانال یوتیوب ما شوید
«بنفشه» در غزلستان
حافظ شیرازی
«بنفشه» در غزلیات حافظ شیرازی
بنفشه طره مفتول خود گره می زد
صبا حکایت زلف تو در میان انداخت
بنفشه دوش به گل گفت و خوش نشانی داد
که تاب من به جهان طره فلانی داد
ز بنفشه تاب دارم که ز زلف او زند دم
تو سیاه کم بها بین که چه در دماغ دارد
رسیدن گل و نسرین به خیر و خوبی باد
بنفشه شاد و کش آمد سمن صفا آورد
چون ز نسیم می شود زلف بنفشه پرشکن
وه که دلم چه یاد از آن عهدشکن نمی کند
گذار کن چو صبا بر بنفشه زار و ببین
که از تطاول زلفت چه بی قرارانند
کنون که در چمن آمد گل از عدم به وجود
بنفشه در قدم او نهاد سر به سجود
ز روی ساقی مه وش گلی بچین امروز
که گرد عارض بستان خط بنفشه دمید
چنین که در دل من داغ زلف سرکش توست
بنفشه زار شود تربتم چو درگذرم
بی زلف سرکشش سر سودایی از ملال
همچون بنفشه بر سر زانو نهاده ایم
گرد لبت بنفشه از آن تازه و تر است
کآب حیات می خورد از جویبار حسن
بوی بنفشه بشنو و زلف نگار گیر
بنگر به رنگ لاله و عزم شراب کن
تاب بنفشه می دهد طره مشک سای تو
پرده غنچه می درد خنده دلگشای تو
سعدی شیرازی
«بنفشه» در غزلیات سعدی شیرازی
بستان عارضش که تماشاگه دلست
پرنرگس و بنفشه و گلنار بنگرید
نارنج و بنفشه بر طبق نه
منقل بگذار در شبستان
باغ بنفشه و سمن بوی ندارد ای صبا
غالیه ای بساز از آن طره مشک بوی او
از عنبر و بنفشه تو بر سر آمدست
آن موی مشک بوی که در پای هشته ای
بنفشه زلفی نسرین بری سمن بویی
که ماه را بر حسنش نماند بازاری
خیام نیشابوری
«بنفشه» در رباعیات خیام نیشابوری
هر شاخ بنفشه کز زمین میروید
خالی است که بر رخ نگاری بودهست
هر صبح که روی لاله شبنم گیرد
بالای بنفشه در چمن خم گیرد
مولوی
«بنفشه» در دیوان شمس - غزلیات مولوی
باز بنفشه رسید جانب سوسن دوتا
باز گل لعل پوش میبدراند قبا
از گریه آسمان چه روید
گلها و بنفشه مرطب
امروز بنفشه زار و لاله
از سنگ و كلوخ بردمیدهست
این چه باغست این كه جنت مست اوست
وین بنفشه و سوسن و ریحان كیست
بنفشه پیش نیلوفر درآمد كه مبارك باد
كه زردی رفت و خشكی رفت و عمر پایدار آمد
بنفشه در ركوع آمد چو سنبل در خشوع آمد
چو نرگس چشمكش میزد كه وقت اعتبار آمد
در نمازند درختان و به تسبیح طیور
در ركوعست بنفشه كه دوتا میآید
گلنار پرگره شد و جوبار پرزره
صحرا پر از بنفشه و كه لاله زار شد
ز باد حضرت قدسی بنفشه زار چه میشد
درختهای حقایق از آن بهار چه میشد
چو بنفشه دوتا شدم چو سمن بیوفا شدم
كه دل لالهها سیه ز غم ارغوان شود
گل صدبرگ برگ عیش بساخت
روی سوی بنفشه زار نهاد
هر كه را چون بنفشه دید دوتا
كرد یكتا و در شمار نهاد
بر سر غنچه كی كله مینهد
پشت بنفشه كی دوتا میكند
چو سرو و سنبله بالاروش كن
بنفشه وار سوی پست منگر
خمار درد سرت از شراب مرگ شناس
مده شراب بنفشه بهل شراب انار
نگون كن سرو را همچون بنفشه
گناه غنچه بر نیلوفر انداز
گر نفس پیر شد دل و جان تازه است و تر
همچون بنفشه تر خوش روی پشت گوز
گلستانها و ریحانها شقایقهای گوناگون
بنفشه زارها بر خاك و باد و آب و ناز ای دل
چه قبه قبه كز آن قبهها برون آیند
گل و بنفشه و نسرین و سنبل چو هلال
ز رویت جان ما گلشن بنفشه و نرگس و سوسن
ز ماهت ماه ما روشن چه همراهی نمیدانم
گرهی ز نقد غنچه بنهم به پیش سوسن
صفتی ز رنگ لاله به بنفشه زار گویم
ای آنك طبیب دردهایی
بی قرص بنفشه و فسنتین
از گل سوری قیام و از بنفشه بین ركوع
برگ رز اندر سجود آمد صلا را تازه كن
هر كجا كه پا نهی ای جان من
بردمد لاله و بنفشه و یاسمن
یكتا مزوری است بنفشه شده دوتا
نیلوفر است واقف تزویرش ای قرین
دود دل لالهها ز آتش جان رنگ تو
پشت بنفشه به خم از كشش بار تو
در سور مهی بنفشه مویی
كی شرط بود كه تو بمویی
امروز بنفشه در ركوع است
میجوید از خدای یاری
بنگر بدین درختان چون جمع نیكبختان
شادند ای بنفشه از غم چرا خمیدی
هزار اطلس كحلی بنفشه وار دریدی
كه پر و بال مریدی و جان جان مرادی
به دست طره خوبان به جای دسته گل
به زیر پای بنفشه به جای محفوری
ارواح درین گلشن چون سرو روانند
تو همچو بنفشه به جوانی چه خمیدی؟!
«بنفشه» در دیوان شمس - رباعیات مولوی
در باغ هزار شاهد مهرو بود
گلها و بنفشههای مشکین بو بود
در خاک بنفشهای بپایید و برست
چون برندهد سرو چنان بستانی
فردوسی
«بنفشه» در شاهنامه فردوسی
بنفشه گل و نرگس و ارغوان
سمن شاخ و سنبل به دیگر کران
برخسارگان چون سهیل یمن
بنفشه گرفته دو برگ سمن