غزلستان
فال حافظ
جستجو
پربینندهترینها
ورود
مشاهده در یوتیوب
برای دریافت فال حافظ عضو کانال یوتیوب ما شوید
غزل شماره ۶۰۸
غزلستان
::
سعدی شیرازی
::
غزلیات
افزودن به مورد علاقه ها
ای سرو حدیقه معانی
جانی و لطیفه جهانی
پیش تو به اتفاق مردن
خوشتر که پس از تو زندگانی
چشمان تو سحر اولین اند
تو فتنه آخرالزمانی
چون اسم تو در میان نباشد
گویی که به جسم در میانی
آن را که تو از سفر بیایی
حاجت نبود به ارمغانی
گر ز آمدنت خبر بیارند
من جان بدهم به مژدگانی
دفع غم دل نمی توان کرد
الا به امید شادمانی
گر صورت خویشتن ببینی
حیران وجود خود بمانی
گر صلح کنی لطیف باشد
در وقت بهار و مهربانی
سعدی خط سبز دوست دارد
پیرامن خد ارغوانی
این پیر نگر که همچنانش
از یاد نمی رود جوانی
ارغوان
امید
بهار
جهان
جوان
حیران
دوست
زندگانی
سحر
سعدی
مغان
چشم
قبلی
بعدی
مشاهده برنامه در فروشگاه اپل
اشعار مرتبط
نه طریق دوستانست و نه شرط مهربانی
ما بی تو به دل برنزدیم آب صبوری
ندانمت به حقیقت که در جهان به که مانی
خبرت خرابتر کرد جراحت جدایی
دل نماندست که گوی خم چوگان تو نیست
نظرات نوشته شده
اولین نفر برای نظر دادن باشید و نظرتان را در مورد این شعر از طریق فرم زیر ارسال کنید.
نظر بدهید
نظر:
ارسال کننده:
ارسال