غزل شماره ۲۷۶۴

غزلستان :: مولوی :: دیوان شمس - غزلیات
مشاهده برنامه «دیوان شمس» در فروشگاه اپل


افزودن به مورد علاقه ها
ماها چو به چرخ دل برآیی
چون جان به تن جهان درآیی
ماها چه لطیف و خوش لقایی
ای ماه بگو كه از كجایی
داریم ز عشق تو براتی
وز قند لطیف تو نباتی
از لعل لبت بده زكاتی
ای ماه بگو كه از كجایی
ای یوسف جان كه در نخاسی
در حسن و جمال بی‌قیاسی
در ما بنگر چو می‌شناسی
ای ماه بگو كه از كجایی
زان سان ز شراب تو خرابیم
كز خود اثری همی‌نیابیم
بفزای اگر چه می‌نتابیم
ای ماه بگو كه از كجایی
در زیر درخت تو نشینیم
وز میوه دلكش تو چینیم
جز گلشن روی تو نبینیم
ای ماه بگو كه از كجایی
هر دم كه ز باده تو نوشیم
بس روشن جان و تیزگوشیم
بی هوش شدیم و بس به هوشیم
ای ماه بگو كه از كجایی
از آتش‌هات در فروغند
فارغ از صدق وز دروغند
با قبله آتشین چو موغند
ای ماه بگو كه از كجایی
ای رشك بتان و بت پرستان
آرام دل خراب مستان
پا را بمكش ز زیردستان
ای ماه بگو كه از كجایی
شمس تبریز پادشاهی
در خطه بی‌حد الهی
از ماه تو راست تا به ماهی
ای ماه بگو كه از كجایی

آتشبادهتبریزجهاندستانشرابعشقفروغقیاسلعلمستچینگلشن


مشاهده برنامه در فروشگاه اپل


اشعار مرتبط



نظرات نوشته شده



نظر بدهید