غزل شماره ۲۳۶۳

غزلستان :: مولوی :: دیوان شمس - غزلیات
مشاهده برنامه «دیوان شمس» در فروشگاه اپل


افزودن به مورد علاقه ها
ای ز هندستان زلفت رهزنان برخاسته
نعره از مردان مرد و از زنان برخاسته
آتش رخسار تو در بیشه جان‌ها زده
دود جان‌ها برشده هفت آسمان برخاسته
جوی‌های شیر و می پنهان روان كرده ز جان
وز معانی ساقیان همچو جان برخاسته
كفر را سرمه كشیده تا بدیده كفر نیز
شاهد دین را میان ممنان برخاسته
تن چو دیوار و پس دیوار افتاده دلی
در بیان حال آن دل این زبان برخاسته
رو خرابی‌ها نگر در خانه هستی ز عشق
سقف خانه درشكسته آستان برخاسته
گر چه گوید فارغم از عاشقان لیكن از او
بر سر هر عاشقی صد مهربان برخاسته
شمس تبریزی چو كان عشق باقی را نمود
خون دل یاقوت وار از عكس آن برخاسته

آتشآسمانباقیتبریزدستاندیدهزلفساقیشاهدعاشقعشقهستیپنهانیاقوت


مشاهده برنامه در فروشگاه اپل


اشعار مرتبط



نظرات نوشته شده



نظر بدهید