غزل شماره ۲۲۸۸

غزلستان :: مولوی :: دیوان شمس - غزلیات
مشاهده برنامه «دیوان شمس» در فروشگاه اپل


افزودن به مورد علاقه ها
شحنه عشق می‌كشد از دو جهان مصادره
دیده و دل گرو كنم بهر چنان مصادره
از سبب مصادره شحنه عشق رهزند
پس بر عاشقان شود راحت جان مصادره
داد جگر مصادره از خود لعل پاره‌ها
جانب دیده پاره‌ای رفت از آن مصادره
عشق شهی است چون قمر كیسه گشا و سیم بر
سیم بده به سیم بر نیست زیان مصادره
هر چه برد مصادره از تن عاشقان گرو
بازرسد به كوی دل نورفشان مصادره
فصل بهار را ببین جمله به باغ وادهد
آنچ ز باغ برده بد ظلم خزان مصادره
بخشش آفتاب بین بازدهد قماش مه
هر چه ز ماه می‌ستد دور زمان مصادره
دیده و عقل و هوش را شب به مصادره برد
صبحدمی ندا كند بازستان مصادره
نور سحر بریخته زنگیكان گریخته
گر چه شب آفتاب را كرد نهان مصادره

بهارجهاندیدهراحتسحرشحنهصبحعاشقعشقعقللعل


مشاهده برنامه در فروشگاه اپل


اشعار مرتبط



نظرات نوشته شده



نظر بدهید