صبحدم شد زود برخیز ای جوان
رخت بربند و برس در كاروان
كاروان رفت و تو غافل خفتهای
در زیانی در زیانی در زیان
عمر را ضایع مكن در معصیت
تا تر و تازه بمانی جاودان
نفس شومت را بكش كان دیو توست
تا ز جیبت سر برآرد حوریان
چون بكشتی نفس شومت را یقین
پای نه بر بام هفتم آسمان
چون نماز و روزهات مقبول شد
پهلوانی پهلوانی پهلوان
پاك باش و خاك این درگاه باش
كبر كم كن در سماع عاشقان
گر سماع عاشقان را منكری
حشر گردی در قیامت با سگان
گر غلام شمس تبریزی شدی
نعره زن كالحمد لك یا مستعان