زن، زندگی، آزادی

غزل شماره ۱۷۵۷

غزلستان :: مولوی :: دیوان شمس - غزلیات
مشاهده برنامه «دیوان شمس» در فروشگاه اپل


افزودن به مورد علاقه ها
همتم شد بلند و تدبیرم
جز به پیش تو من نمی‌میرم
تو دهانم گرفته‌ای كه خموش
تو دهان گیر و من جهان گیرم
زان ز عالم ربوده‌ام حلقه
كه به دست توست زنجیرم
پیر ما را ز سر جوان كرده‌ست
لاجرم هم جوان و هم پیرم
چون گشاد من از كمان تو است
راست رو خصم دوز چون تیرم
با گشادت چه جای تیر و كمان
هر دو را بشكنم بنپذیرم
دیدن غیر تو نفاق بود
من نه مرد نفاق و تزویرم
با من آمیختی چو شكر و شیر
چون شكر در گداز از آن شیرم
طاقتم طاق شد ز جفتی خویش
درمیفكن دگر به تأخیرم
درد تأخیر چون برآرد دود
بررود تا اثیر تأثیرم

تدبیرتزویرجهانجوانحلقهخموشدهانطاقت


مشاهده برنامه در فروشگاه اپل


اشعار مرتبط



نظرات نوشته شده



نظر بدهید





جهت دریافت روزانه فال حافظ به صفحه تلگرام غزلستان بپیوندید:

     


© استفاده از مطالب سایت غزلستان در جهت نشر شعر و غزل فارسی توصیه می شود.