غزل شماره ۱۶۴۲

غزلستان :: مولوی :: دیوان شمس - غزلیات

افزودن به مورد علاقه ها
ساقیا ما ز ثریا به زمین افتادیم
گوش خود بر دم شش تای طرب بنهادیم
دل رنجور به طنبور نوایی دارد
دل صدپاره خود را به نوایش دادیم
به خرابات بدستیم از آن رو مستیم
كوی دیگر نشناسیم در این كو زادیم
ساقیا زین همه بگذر بده آن جام شراب
همه را جمله یكی كن كه در این افرادیم
همه را غرق كن و بازرهان زین اعداد
مزه‌ای بخش كه ما بی‌مزه اعدادیم
دل ما یافت از این باده عجایب بویی
لاجرم از دم این باده لطیف اورادیم
از برون خسته یاریم و درون رسته یار
لاجرم مست و طربناك و قوی بنیادیم
همه مستیم و خرابیم و فنای ره دوست
در خرابات فنا عاقله ایجادیم
هله خاموش بیارام عروسی داریم
هله گردك بنشینیم كه ما دامادیم

بادهبنیادجامخراباتدوستزمینساقیشرابطربعاقلمست


مشاهده برنامه در فروشگاه اپل


اشعار مرتبط



نظرات نوشته شده



نظر بدهید