غزل شماره ۷۵۴

غزلستان :: مولوی :: دیوان شمس - غزلیات
مشاهده برنامه «دیوان شمس» در فروشگاه اپل


افزودن به مورد علاقه ها
می‌خرامد آفتاب خوبرویان ره كنید
روی‌ها را از جمال خوب او چون مه كنید
مردگان كهنه را رویش دو صد جان می‌دهد
عاشقان رفته را از روی او آگه كنید
از كف آن هر دو ساقی چشم او و لعل او
هر زمانی می خورید و هر زمانی خه كنید
جانب صحرای رویش طرفه چاهی گفته‌اند
قصد آن صحرا كنید و نیت آن چه كنید
نك نشان روشنی در خیمه‌ها تابان شدست
گوش اسبان را به سوی خیمه و خرگه كنید
آستان خرگهش شد كهربای عاشقان
عاشقان لاغر تن خود را چو برگ كه كنید
در خمار چشم مستش چشم‌ها روشن كنید
وز برای چشم بد را ناله و آوه كنید
شاه جان‌ها شمس تبریزیست و این دم آن اوست
رخ بدو آرید و خود را جمله مات شه كنید

تبریزخمارساقیصحراعاشقلعلمستچشم


مشاهده برنامه در فروشگاه اپل


اشعار مرتبط



نظرات نوشته شده



نظر بدهید