غزل شماره ۷۵۵

غزلستان :: مولوی :: دیوان شمس - غزلیات

افزودن به مورد علاقه ها
شاه ما از جمله شاهان پیش بود و بیش بود
زانك شاهنشاه ما هم شاه و هم درویش بود
شاه ما از پرده برجان چو خود را جلوه كرد
جان ما بی‌خویش شد زیرا كه شه بی‌خویش بود
شاه ما از جان ما هم دور و هم نزدیك بود
جان ما با شاه ما نزدیك و دوراندیش بود
صاف او بی‌درد بود و راحتش بی‌درد بود
گلشن بی‌خار بود و نوش او بی‌نیش بود
یك صفت از لطف شه آن جا كه پرده برگرفت
آب و آتش صلح كرد و گرگ دایه میش بود
جان مطلق شد ز نورش صورتی كو جان نداشت
گشت قربان رهش آن كس كه او بدكیش بود
نیست می‌گفتیم اندر هست گفت آری بیا
هست شد عالم از او موقوف یك آریش بود

آتشدرویشدورانراحتلطفگلشن


مشاهده برنامه در فروشگاه اپل


اشعار مرتبط



نظرات نوشته شده



نظر بدهید