غزل شماره ۴۸

غزلستان :: مولوی :: دیوان شمس - غزلیات

افزودن به مورد علاقه ها
ماه درست را ببین كو بشكست خواب ما
تافت ز چرخ هفتمین در وطن خراب ما
خواب ببر ز چشم ما چون ز تو روز گشت شب
آب مده به تشنگان عشق بس است آب ما
جمله ره چكیده خون از سر تیغ عشق او
جمله كو گرفته بو از جگر كباب ما
شكر باكرانه را شكر بی‌كرانه گفت
غره شدی به ذوق خود بشنو این جواب ما
روترشی چرا مگر صاف نبد شراب تو
از پی امتحان بخور یك قدح از شراب ما
تا چه شوند عاشقان روز وصال ای خدا
چونك ز هم بشد جهان از بت بانقاب ما
از تبریز شمس دین روی نمود عاشقان
ای كه هزار آفرین بر مه و آفتاب ما

آفرینتبریزتیغجهانخداخوابشرابعاشقعشققدحوصالچشم


مشاهده برنامه در فروشگاه اپل


اشعار مرتبط



نظرات نوشته شده



نظر بدهید