غزل شماره ۲۴۲

غزلستان :: سعدی شیرازی :: غزلیات
مشاهده برنامه «سعدی نامه» در فروشگاه اپل


افزودن به مورد علاقه ها
سرو بلند بین که چه رفتار می کند
وان ماه محتشم که چه گفتار می کند
آن چشم مست بین که به شوخی و دلبری
قصد هلاک مردم هشیار می کند
دیوانه می کند دل صاحب تمیز را
هر گه که التفات پری وار می کند
ما روی کرده از همه عالم به روی او
وان سست عهد روی به دیوار می کند
عاقل خبر ندارد از اندوه عاشقان
خفتست او عیب مردم بیدار می کند
من طاقت شکیب ندارم ز روی خوب
صوفی به عجز خویشتن اقرار می کند
بیچاره از مطالعه روی نیکوان
صد بار توبه کرد و دگربار می کند
سعدی نگفتمت که خم زلف شاهدان
دربند او مشو که گرفتار می کند

توبهدیوانهزلفسعدیشاهدشوخیصاحبصوفیطاقتعاشقعاقلمستهشیارچشم


مشاهده برنامه در فروشگاه اپل


اشعار مرتبط



نظرات نوشته شده



نظر بدهید