غزل شماره ۶۳۲

غزلستان :: سعدی شیرازی :: غزلیات
مشاهده برنامه «سعدی نامه» در فروشگاه اپل


افزودن به مورد علاقه ها
سرو سیمینا به صحرا می روی
نیک بدعهدی که بی ما می روی
کس بدین شوخی و رعنایی نرفت
خود چنینی یا به عمدا می روی
روی پنهان دارد از مردم پری
تو پری روی آشکارا می روی
گر تماشا می کنی در خود نگر
یا به خوشتر زین تماشا می روی
می نوازی بنده را یا می کشی
می نشینی یک نفس یا می روی
اندرونم با تو می آید ولیک
خائفم گر دست غوغا می روی
ما خود اندر قید فرمان توایم
تا کجا دیگر به یغما می روی
جان نخواهد بردن از تو هیچ دل
شهر بگرفتی به صحرا می روی
گر قدم بر چشم من خواهی نهاد
دیده بر ره می نهم تا می روی
ما به دشنام از تو راضی گشته ایم
وز دعای ما به سودا می روی
گر چه آرام از دل ما می رود
همچنین می رو که زیبا می روی
دیده سعدی و دل همراه توست
تا نپنداری که تنها می روی

تماشادعادیدهسعدیسوداشوخیشکارصحراغوغاپنهانچشم


مشاهده برنامه در فروشگاه اپل


اشعار مرتبط



نظرات نوشته شده



نظر بدهید