غزل شماره ۱۸۸۵

غزلستان :: مولوی :: دیوان شمس - غزلیات

افزودن به مورد علاقه ها
ای سرده صد سودا دستار چنین می كن
خوب است همین شیوه ای دوست همین می كن
فرمانده خوبانی ابرو چو بجنبانی
این بنده تو را گوید آن می كن و این می كن
از خون مسلمانان در ساغر رهبان كن
وز كافر زلفینت ویرانی دین می كن
مأمون امین را تو می ران كه رو ای خاین
وان غیرت رهزن را بر روح امین می كن
آن حكم كه از هیبت در عرش نمی‌گنجد
بر پشت زمان می نه بر روی زمین می كن
آن را كه ندارد جان جان ده به دم عیسی
وان را كه ندارد زر ز اكسیر زرین می كن
تا دور ابد شاها شمس الحق تبریزی
حكمی است به دور تو آری هله هین می كن

ابروتبریزدوستزلفزمینساغرسوداعرش


مشاهده برنامه در فروشگاه اپل


اشعار مرتبط



نظرات نوشته شده



نظر بدهید