غزلستان
فال حافظ
جستجو
پربینندهترینها
ورود
با Lexingo کلمات انگلیسی یاد بگیرید
Lexingo
امتیاز بگیرید و رقابت کنید
غزل شماره ۱۷۷۱
غزلستان
::
مولوی
::
دیوان شمس - غزلیات
افزودن به مورد علاقه ها
شد ز غمت خانه سودا دلم
در طلبت رفت به هر جا دلم
در طلب زهره رخ ماه رو
می نگرد جانب بالا دلم
فرش غمش گشتم و آخر ز بخت
رفت بر این سقف مصفا دلم
آه كه امروز دلم را چه شد
دوش چه گفته است كسی با دلم
از طلب گوهر گویای عشق
موج زند موج چو دریا دلم
روز شد و چادر شب می درد
در پی آن عیش و تماشا دلم
از دل تو در دل من نكتههاست
آه چه ره است از دل تو تا دلم
گر نكنی بر دل من رحمتی
وای دلم وای دلم وا دلم
ای تبریز از هوس شمس دین
چند رود سوی ثریا دلم
بخت
تبریز
تماشا
رحمت
زهره
سودا
عشق
عیش
هوس
گوهر
قبلی
بعدی
مشاهده برنامه در فروشگاه اپل
اشعار مرتبط
هم دلم ره مینماید هم دلم ره میزند
سیر نمیشوم ز تو نیست جز این گناه من
چون خیال تو درآید به دلم رقص كنان
سیر نشد چشم و دل از نظر شاه من
طوطی جان مست من از شكری چه میشود
نظرات نوشته شده
اولین نفر برای نظر دادن باشید و نظرتان را در مورد این شعر از طریق فرم زیر ارسال کنید.
نظر بدهید
نظر:
ارسال کننده:
ارسال