غزلستان
فال حافظ
جستجو
پربینندهترینها
ورود
با Lexingo کلمات انگلیسی یاد بگیرید
Lexingo
امتیاز بگیرید و رقابت کنید
غزل شماره ۱۵۵۴
غزلستان
::
مولوی
::
دیوان شمس - غزلیات
افزودن به مورد علاقه ها
چون ذره به رقص اندرآییم
خورشید تو را مسخر آییم
در هر سحری ز مشرق عشق
همچون خورشید ما برآییم
در خشك و تر جهان بتابیم
نی خشك شویم و نی تر آییم
بس ناله مسها شنیدیم
كای نور بتاب تا زر آییم
از بهر نیاز و درد ایشان
ما بر سر چرخ و اختر آییم
از سیمبری كه هست دلبر
از بهر قلاده عنبر آییم
زان خرقه خویش ضرب كردیم
تا زین به قبای ششتر آییم
ما صرف كشان راه فقریم
سرمست نبیذ احمر آییم
گر زهر جهان نهند بر ما
از باطن خویش شكر آییم
آن روز كه پردلان گریزند
در عین وغا چو سنجر آییم
از خون عدو نبیذ سازیم
وانگه بكشیم و خنجر آییم
ما حلقه عاشقان مستیم
هر روز چو حلقه بر در آییم
طغرای امان ما نوشت او
كی از اجلی به غرغر آییم
اندر ملكوت و لامكان ما
بر كره چرخ اخضر آییم
از عالم جسم خفیه گردیم
در عالم عشق اظهر آییم
در جسم شدهست روح طاهر
بیجسم شویم و اطهر آییم
شمس تبریز جان جان است
در برج ابد برابر آییم
اختر
امان
تبریز
جهان
حلقه
خرقه
خورشید
رقص
سحر
عاشق
عشق
مست
مشرق
قبلی
بعدی
مشاهده برنامه در فروشگاه اپل
اشعار مرتبط
صبح است و صبوح است بر این بام برآییم
خوش می گریزی هر طرف از حلقه ما نی مكن
آخر بشنید آن مه آه سحر ما را
یكی مطرب همیخواهم در این دم
به باغ آییم فردا جمله یاران
نظرات نوشته شده
اولین نفر برای نظر دادن باشید و نظرتان را در مورد این شعر از طریق فرم زیر ارسال کنید.
نظر بدهید
نظر:
ارسال کننده:
ارسال