غزل شماره ۱۴۰۰

غزلستان :: مولوی :: دیوان شمس - غزلیات
مشاهده برنامه «دیوان شمس» در فروشگاه اپل


افزودن به مورد علاقه ها
تیز دوم تیز دوم تا به سواران برسم
نیست شوم نیست شوم تا بر جانان برسم
خوش شده‌ام خوش شده‌ام پاره آتش شده‌ام
خانه بسوزم بروم تا به بیابان برسم
خاك شوم خاك شوم تا ز تو سرسبز شوم
آب شوم سجده كنان تا به گلستان برسم
چونك فتادم ز فلك ذره صفت لرزانم
ایمن و بی‌لرز شوم چونك به پایان برسم
چرخ بود جای شرف خاك بود جای تلف
بازرهم زین دو خطر چون بر سلطان برسم
عالم این خاك و هوا گوهر كفر است و فنا
در دل كفر آمده‌ام تا كه به ایمان برسم
آن شه موزون جهان عاشق موزون طلبد
شد رخ من سكه زر تا كه به میزان برسم
رحمت حق آب بود جز كه به پستی نرود
خاكی و مرحوم شوم تا بر رحمان برسم
هیچ طبیبی ندهد بی‌مرضی حب و دوا
من همگی درد شوم تا كه به درمان برسم

آتشبیابانجانانجهانرحمتسلطانطبیبعاشقگلستانگوهر


مشاهده برنامه در فروشگاه اپل


اشعار مرتبط



نظرات نوشته شده



نظر بدهید