سحری چو شاه خوبان به وثاق ما درآمد
به مثال ساقیان او به سبو و ساغر آمد
نه سبوی او بدیدم نه ز ساغرش چشیدم
كه هزار موج باده به دماغ من برآمد
بگشاد این دماغم پر و بال بینهایت
كه به آفتاب ماند كه به ماه و اختر آمد
به مباركی و شادی چو جمال او بدیدم
ز جمال او دو دیده ز دو كون برتر آمد