غزل شماره ۳۵۲

غزلستان :: مولوی :: دیوان شمس - غزلیات
مشاهده برنامه «دیوان شمس» در فروشگاه اپل


افزودن به مورد علاقه ها
چو با ما یار ما امروز جفتست
بگویم آنچ هرگز كس نگفته‌ست
همه مستند این جا محرمانند
میندیش از كسی غماز خفته‌ست
خزان خفت و بهاران گشت بیدار
نمی‌بینی درخت و گل شكفته‌ست
اگر یك روز باقی باشد از دی
زمین لب بسته است و گل نهفته‌ست
هلا در خواب كن اوباش تن را
كه گوهرهای جانی جمله سفته‌ست
خمش كن زردهی زان در نیابی
وگر محرم شوی بستان كه مفتست

باقیبستانبهارخوابزمینغمازمحرممستگوهر


مشاهده برنامه در فروشگاه اپل


اشعار مرتبط



نظرات نوشته شده



نظر بدهید