رباب مشرب عشقست و مونس اصحاب
كه ابر را عربان نام كردهاند رباب
چنانك ابر سقای گل و گلستانست
رباب قوت ضمیرست و ساقی الباب
در آتشی بدمی شعلهها برافزود
بجز غبار نخیزد چو دردمی به تراب
رباب دعوت بازست سوی شه بازآ
به طبل باز نیاید به سوی شاه غراب
گشایش گره مشكلات عشاقست
چو مشكلیش نباشد چه درخورست جواب
جواب مشكل حیوان گیاه آمد و كاه
كه تخم شهوت او شد خمیرمایه خواب
خر از كجا و دم عشق عیسوی ز كجا
كه این گشاد ندادش مفتح الابواب
كه عشق خلعت جانست و طوق كرمنا
برای ملك وصال و برای رفع حجاب
به بانگ او همه دلها به یك مهم آیند
ندای رب برهاند ز تفرقه ارباب
ز عشق كم گو با جسمیان كه ایشان را
وظیفه خوف و رجا آمد و ثواب و عقاب